اشعار ولایی


ما از خم پرجوش ولایت مستیم
عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این میدان
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

****************

گفتند که عاشقی و دیوانه‌‌ای
در باب خیال و خم ابروی که‌ای
گفتند بگو؛ به قصد قربت گفتم
سید علی الحسینی الخامنه‌ای

****************

هر کس ز ولایت و ولیّ دور شود
همسایه ی دشمن است و منفور شود!
پروانه صفت، گِرد ِعلی میگردیم
تا دیده ی هر فتنه گری کور شود!

****************

پرسید زمن رفیق با تجربه ای
ای بر لب تو ز دوست هر زمزمه ای
محبوب تو کیست؟ بی تأمل گفتم
سید علی حسینی خامنه ای

****************

ما از خم پرجوش ولایت مستیم
عهدی ازلی با ره مولا بستیم
بنگر که وظیفه چیست در این میدان
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم

****************

رهبر نشوی تنها، من یار تو می گردم
وز جرگه عشاقت سردار تو می گردم
گر لشکر سفیانها از غرب به پا خیزد
در قحطی انسان ها عمار تو می گردم
از طعنه اشعث ها خون است دلت مولا
تبدار غمت هستم بیمار تو می گردم
با جرم ولای تو گر بر سر دار آیم
مدح تو کنم بر دار، تمار تو می گردم
این من نه منم تنها، آید زبسیج آوا
رهبر نشوی تنها، من یار تو می گردم


****************

ما از الست طایفه‌ای سینه خسته‌ایم
ما بچه‌های مادر پهلو شکسته‌ایم
امروز اگر سینه و زنجیر می‌زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می‌زنیم
ما را نبی قبیله سلمان خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس، طایفه ای پر اراده‌ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده‌ایم

****************

چو گــفتند از ولایـت دست بردار
به میخ در نوشتم روی دیوار
الهـی تا ظهور دوت یار
گل پیغمـبر مـا را نگهدار

****************

ما جویای سعادتیم با خامنه ای
روی خط ولایتیم با خامنه ای
به دشمن کور دل بگویید
که ما تا پای شهادتیم با خامنه ای

****************

هرگز به غیر جانان ما جان نمی فروشیم
جان می دهیم اما جانان نمی فروشیم
دشمن اگر ببخشد کاخ سفید خود را
یک تار موی رهبر بر آن نمی فروشیم

****************

گفتند که عاشقی و آرام نهی
در باغ خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو به قصد قربت گفتم
سید علی الحسینی الخامنه ای

****************

تصویر خدا عکس گل آمنه است
بر کوه دلم نام علی قایمه است
احمد بودش یار و علی یاور او
هر کس که محب علی خامنه است

****************

عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لا فتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی

****************

خیل یلان هماره به پا ایستاده اند
در قامت قبیله مردان نشست نیست
وقتی بسیج تابع حکم ولایت است
اندر مصاف اهرمن او را شکست نیست

****************

می فروشی گفت کالایم می است
رونق بازار من ساز و نی است
من خمینی دوست دارم چون که او
هم خم است و هم می است و هم نی است

****************

طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید
در حفاظت ز امیر دلم علی خامنه ای
میثم تمار شوم تا که به دارم بزنید

****************

شهری به آتش میکشم گر تو لبت را تر کنی
من چون گلی در دست تو کاش مرا پرپر کنی
بر رشته های معجر زهرا قسم سید علی
خنجر به حنجر میزنم گر تو هوای سر کنی

****************

دیدید هنوز عشق لشگر دارد
دیدید که این قافله رهبر دارد
ای مانده ی نهروانی عهد شکن
این ملک علی مالک اشتر دارد

****************

با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه میدرخشد چون ماه
در هر نفسم برای او میخوانم
لا حول و لا قوة الی بالله

****************

حق که تو از سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیبا تر از این نام ندیدم به جهان
سید علی الحسینی الخامنه ای

****************

گر کرب و بلا نبوده ایم ، حال هستیم
گر شام بلا نبوده ایم ، حال هستیم
ای مردم عالم همگی گوش کنیـد
تا آخر خون مطیع رهبر هستیم

****************

ما عاشق کیش کربلایی هستیم
دلبسته ان روح خدایی هستیم
در فکر خطای خود بمیر ای دشمن
چون هنوز هم همه ولایی هستیم

****************
شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتـی کـردیم بـا سیـد علی
راه حـق در قول و فعلش منـجلی

****************

جان خود در ره اولاد علی می بازیم
همچو مالک به عدوّان ِعلی می تازیم
ای که گویی که خلایق ز ِولی خسته شدند
کوری چشم تو بر سیّدعلی می نازیم

****************

هر دشمنی که به تو چپ نگاه کند خار میکنم
پوزش به خاک کشم، زندگی اش تار و مار میکنم
سیّدعلی مخور غم یار، ببین از برای تو
عمّارم و به منصب خود افتخار میکنم


****************

سرود و شعر و اشعارم امام خامنه ای است
گل همیشه بهارم امام خامنه ای است
پس از خدا و رسول وائمه اطهار(ع)
تمام دار و ندارم امام خامنه ای است

****************

گر حنجره های سابقون خاموش است
خون جگر بسیجیان در جوش است
تا هست بسیج و امام خامنه ای
ای پیر جماران علمت بر دوش است

****************

ماعکس تو رابه کوی و میدان زده ایم
تصویر تو را به پرده جان زده ایم
در صفحه قاموس لغت بعد از تو
بر معنی عشق خط بطلان زده ایم

****************
على جان ما کفن پوشان بتازیم
اگر فرمان دهى ما سر ببازیم
بده حکم جهادم تا ببینى
چگونه محشرى کبرى بسازیم؟



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی

برچسب‌ها: اشعار ولایی مهدی وحیدی
[ 16 / 2 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار دهه ولایت

دو بيتي هاي ولايي

از امر خدا ولايت احيا گرديد
ملعون بود آنكه مي نمايد ترديد
فرمود نبي بر همه مولاست علي
تا كور شود هرآنكه نتواند ديد

 جواد حيدري

 *************

اين گفت بزرگ و نامدار است علي
وآن گفت كه مرد كارزار است علي
اما به حقيقت او نه آن است و نه اين
آيينه ي ذات كردگار است علي

 رضا ثابتي

 *************

عمريست كه دم بدم علي مي گويم
در حال نشاط و غم علي مي گويم
تا حال علي گفتم و انشاء الله
درباقي عمر هم علي مي گويم

 محمد حسين صغير اصفهاني

 *************

 مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا كرده چو جان به تن در آب و گل من
از مهر علي و مهر اولاد علي
محصول دو عالم منو حاصل من

ملا محسن فيض كاشاني



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی

برچسب‌ها: اشعار دهه ولایت
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار دهه ولایت

صاحب اين دل شيدا مهدي است
ولي نعمت عظما مهدي است
در مسيري كه به سوي حق است
مقصد قافله ها تا مهدي است
ذكر اعظم كه مراجع دارند
بهترين وقت سحر يا مهدي است

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی

برچسب‌ها: اشعار دهه ولایت

ادامه مطلب
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مولا اگر نبود ولایت نداشتیم

 مولا اگر نبود،ولايت نداشتيم

 روز حساب، باب شفاعت نداشتيم

 

 عاشق نمي شديم اگر مرتضي نبود

 نسبت به اهل بيت ارادت نداشتيم

 

 عشق علي كه قسمت هركس نمي شود

 سلمان اگر نبود، سعادت نداشتيم

 

 مولا اگر نبود، عجم سرشكسته بود

 ما غيراز او اميد حمايت نداشتيم

 

 اسلام ما نتيجه ي لبخند مرتضي است

 با زور تيغ ، ميلِ هدايت نداشتيم

 

 مولا اگر نبود، ري از دست رفته بود

 تاريخ هشت سال رشادت نداشتيم

 

 اين انقلاب بي مددش پا نمي گرفت

 شور قيام و شوق شهادت نداشتيم

 

 ما از دعاي خيرِ علي رزق مي خوريم

 اين طور اگر نبود، روايت نداشتيم

 

 رونق نداشت حجره ي انصاف هايمان

 بركت به كار و كسب تجارت نداشتيم

 

 شبهاي جمعه گريه مان ارث مرتضي است

 ما بي كميل حال عبادت نداشتيم

 

 محشر كه دست مردم  سرگشته خالي است

 بيچاره مي شديم ؛ ولايت نداشتيم

 

وحید قاسمی



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی
[ 9 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد